این مسئله به این معناست که دیگر نمیتوان از یک بعد خاص به یک موضوع نگریست و بررسی تمام جوانب یک موضوع نیازمند اتخاذ دیدگاهها و رویکردهای مکمل است که از آنها به میانرشتهایها تعبیر میشود. از اینرو کارشناسان براین باورند که بهطور اساسی مطالعات میانرشتهای موضوعی غیررشتهای است که در قلمرو علم و رشته خاصی نمیگنجد و در مرز محدودی متوقف نمیشود، بلکه همچون مسائل عام فلسفه علم و معرفتشناسی یا روششناسی علوم با همه رشتهها پیوند دارد. از اینرو دامنه مطالعات میانرشتهای صرفا در مقوله کتابهای درسی نیست و اصولا با مطالعات مبنایی در علوم و راهاندازی رشتههای مختلف مرتبط است.
از این منظر با مطالعات میانرشتهای میتوان به تولید علم و تازههای علمی دست یافت. با چنین مطالعاتی است که عناوین و رشتهها و گرایشهای جدید علمی متولد میشوند؛ برای نمونه حقوق اداری، جغرافیای سیاسی، اقتصاد سیاسی، مدیریت دولتی، جامعهشناسی کار، زبانشناسی قرآن، فقهسیاسی و... از جمله رشتهها و حوزههای میانرشتهای به شمار میروند. تقویت چنین گرایشهای علمیای میتواند برای کشور ما که میخواهد در جریان تولید علم فعال باشد، مفید واقع شود. مطلب حاضر از اهمیت چنین رویکردی سخن به میان میآورد.
مطالعه میانرشتهای برخورداری از کثرت روشها و ابزارهاست. باید توجه داشت که دو گونه تنوع روش وجود دارد؛ گاهی تنوع روش به تبع تنوع مسئله است. یک علم واحد بهدلیل اشتمال بر مسائل گوناگون از روشهای متنوعی برخوردار است. مراد از کثرتگرایی روششناختی که در تعریف مطالعه میانرشتهای اخذ میشود، صرف تعدد روش نیست بلکه مراد، تعدد روش متعلق به مسئله واحد است.
با این وجود بهنظر میرسد که هیچ تعریف واحدی قادر نباشد فعالیتهای متنوع و متفاوتی را که تحت عنوان مطالعات میانرشتهای انجام میگیرد توضیح دهد. تحقیقات میانرشتهای، روشی از تحقیقات به وسیله گروهها یا افراد است که به ادغام و تلفیق اطلاعات، دادهها، ابزارها، دیدگاهها، مفاهیم یا تئوریهایی دست مییازد که به دو یا بیشتر از دو رشته تخصصی میپردازند و هدف از آن پیشرفت و ترقی در حل مسائل و مشکلاتی است که راهحل آنها فراتر از محدوده یک رشته تخصصی است. باید دانست که اساسا اینگونه نیست که یک تحقیق و مطالعه میانرشتهای فقط دو یا چند رشته و حوزه مطالعاتی را به هم وصل کند، بلکه هدف والاتر از آن است؛ در واقع هدف تلفیق و ترکیب ایدهها و روشهاست. نمونهای از این مطالعات و تحقیقات، تحقیق در مورد تئوری چسبندگی به وسیله تئوریهای ریاضی و فیزیک است که باعث شده نتایج جدیدی هم برای ریاضیدانان و هم برای فیزیکدانان داشته باشد.
ویژگیهای مطالعات میانرشتهای
در یک جمع بندی درباره مطالعات میانرشتهای میتوان گفت که مطالعات میانرشتهای دارای ویژگیهایی از این دست است: * همنشینی، گفتوگو و چالش رشتهها با یکدیگر در مسئلهای واحد و برای شناخت بهتر پدیدهای مشخص.
* کثرتگرایی روشی برای رسیدن به تبیین همه جانبه از مسئله و موضوعی واحد است. *شناخت همهجانبه یا چندجانبه پدیده از طریق همورزی رشتههای مرتبط با آن پدیده در قالب رهیافت میانرشتهای است. * بازشدن رشتههای تخصصی (در وضعیت کنونی اقتصاد، روانشناسی و جامعه شناسی بسته است، حتی هر کدام از تکههای جامعه شناسی بسته است). * علمیت علومانسانی، ناقص، محدود و جزئی است (چون انسان موجودی چند ساحتی است). *راهی ناهموار و نرفته و پرسنگلاخ است و نیازمند تفکر و وقتگذاری است. * وارد شدن در گسترهای بینهایت از سوژههای مفید و مسئله محور است؛ * احترامگذاری به تخصصها و حفظ حریم رشتههاست و جلوگیری از دخالت نابهجا و خدشهدار شدن مرزهای تخصصی رشتههاست.
* تلاش برای رسیدن به زبان مشترک بین رشتههاست. * نقد تحویلگرایی و تقلیلگرایی است.
* نوعی سیستمسازی و توجه به کلیت یکپارچه علوم بعد از روند تجزیهگرایی و تخصصگرایی است. نوعی جمعگرایی در مقابل انزواطلبی تخصصی است.
* دستیابی به سنتزی جدید و دیالتیک است (صرفا از راه کنار هم گذاشتن دو عنوان مستقل از رشتهها به دست نمیآید).
علل انجام تحقیقات میانرشتهای
هیچکس قادر به پیشبینی مسائلی که جامعه انسانی و علوم را در دهههای پیش تحت اضطرار و فشار قرارمیداد، نیست. امروزه مسائلی چون گرسنگی جهانی، اخلاقیات در علم پزشکی، کمبود منابع تغذیه، بسط و توسعه میکروبهای بیماریزا و رابطه بین دگرگونی و کارکردهای محیطزیست وجود دارند که اولویتهای ویژهای در مشکلات امروزی دارند. اما همه این مسائل به قدری پیچیده هستند که تنها یک رشته تخصصی نمیتواند به حل آنها بپردازد. بهطور خلاصه علل زیر را میتوان برای انجام تحقیقات میانرشتهای برشمرد:
1 - پیچیدگی طبیعت و جامعه انسانی.
2 - مطلوبیت کشف و بررسی مشکلات و مسائلی که محدود به یک رشته خاص نیست.
3 - نیاز به حل مشکلات پیچیده اجتماعی.
4 - قدرت تکنولوژیهای جدید.
ضرورت مطالعات میانرشتهای
ضرورت و فایده مطالعات راهبردی از منظر کارشناسان بهطور اختصار عبارتند از:
1- توجه به متغیرهای مؤثر در یک مقوله یا مسئله چند وجهی.
2 - غلبه بر ناتوانی رشتههای تخصصی در تبیین کامل مسائل.
3 - جلوگیری از پارهپاره شدن واقعیت در رشتههای مختلف و ضرورت چندجانبهنگری.
4 - رسیدن به وحدت علوم بعد از کثرت متعاقب رنسانس.
5 - توجه به نقاط بکر و دست نخورده بهدلیل تراکم علوم و رشتهها.
6 - تولید علم و نوآوری.
7 - از حیث پیدایش مکتب فکری جدید نظیر مکتب فرانکفورت.
8 - مکملسازی و داد و ستد علمی و خصلت همافزایی و رفع نقاط ضعف و کاستیهای رشتهها.
9 - پردازش مجدد مسئله و طرح سؤال جدید و پاسخ جدید.
10 - وامگیری مفاهیم و کاربرد آنها در حوزه تخصصی.
11 - کاربرد نظریههای سایر رشتهها در حوزه تخصصی.
12 - از جهت روششناسی و یافتن روشهای جدید پژوهش در حوزه تخصصی.
13 - وجه به کلیت همه علوم.
14 - ایجاد رشتهها و دورههای تخصصی جدید.
15 - راهاندازی رشتههای میانرشتهای مسئله محور و تقاضا محور و پاسخگو به نیاز جامعه و دولت.
16 - از منظر رقـــابت رشتههای مختلف و ایجاد توازن مثبت بین علومطبیعی و علومانسانی و جلوگیری از تبعات ناگوار آن نظیر بروز جنگهای جهانی اول و دوم.
17 - سوژهپروری، مسئلهآفرینی و مسئلهیابی و قدرتباروری فراوان.
نتیجه
ماهیت علم آزادگی است و رسالت عالم عبور از مرزهاست. تبدیل زندانهای بسته رشتهها به عرصههای گشوده از دیگر مؤلفههای علم و معرفت بهشمار میرود. در دنیای کنونی که مطالعات میانرشتهای ضرورت و فزونی زیادی پیدا کرده است مطالعات بهصورت رشتهای به شرطی میتواند جایگاه خود را حفظ و از آن دفاع کند که چشم از واقعیت کلی برنگیرد و دست خود را به دست رشتههای خویشاوند بدهد. امروزه مسائلی در سطح جهانی وجود دارند که اولویتهای اصلی جامعه بشری را تشکیل میدهند. اما این مسائل به قدری پیچیده هستند که تنها یک رشته تخصصی نمیتواند به حل آنها بپردازد. از اینرو مطالعات میانرشتهای میتواند موضوعات مهمی که گستره جهانی دارند و حیات انسانها به آنها وابسته است را مورد مطالعه قرار دهد. از سوی دیگر با مطالعات میانرشتهای میتوان به تولید علم و تازههای علمی دست یافت. با چنین مطالعاتی است که عناوین و رشتهها و گرایشهای جدید علمی متولد میشوند. در کشور ما جبران عقبماندگی علمی در عرصه میانرشتهای زودتر امکانپذیر است، زیرا قدمت علوم در این حوزه زیاد نیست و فاصله کمتری تا فتح قلهها وجود دارد. فراتر از این موضوع، زمینههای بکر، تازه و فتح نشدهای وجود دارند که با کشف آنها، کشور ما پیشتاز میشود و اصولا سرمایهگذاری در این حوزهها با توجه به امکانات محدود پژوهشی دیار ما منطقی است.